Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایمنا»
2024-05-09@03:41:59 GMT

امثال عباس بهشتیان راویان قصه‌های از یادررفته‌اند

تاریخ انتشار: ۱۵ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۵۳۱۸۷۰

امثال عباس بهشتیان راویان قصه‌های از یادررفته‌اند

مدیرکل میراث فرهنگی صنایع‌دستی و گردشگری استان اصفهان گفت: امثال عباس بهشتیان یادگاران غمگینی از اعصار سرزمین ما و راویان قصه‌هایی هستند که از یادررفته‌اند. اگر این قصه‌ها از یاد نمی‌رفت به بناهای ما جلوی چشمانمان بی‌احترامی نمی‌شد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، در آئین سی‌وچهارمین یادواره مرحوم عباس بهشتیان که _یکشنبه پانزدهم اسفندماه _ ۱۴۰۰ در خانه تاریخی این پاسدار میراث فرهنگی ایران‌زمین برگزار شد، علیرضا ایزدی گفت: ما که در میراث فرهنگی شاغلیم انسان‌های عاشق‌پیشه‌ای هستیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بدون شک فضاهایی مثل خانه استاد بهشتیان به این واسطه برجاست که روح این عزیزان در این مکان هنوز هم حضور دارد.

وی افزود: مرحوم اخوان ثالث شعر عجیبی دارد که وصف حال ما اهالی میراث فرهنگی است. اخوان می‌فرماید که «ما یادگار غمگین اعصاریم / با صدایی ناتوان‌تر / زانکه بیرون آید از سینه / ما راویان قصه های رفته از یادیم»

مدیرکل میراث فرهنگی صنایع‌دستی و گردشگری استان اصفهان تصریح کرد: امثال آقای بهشتیان یادگاران غمگینی از اعصار سرزمین ما و راویان قصه‌هایی هستند که از یادررفته‌اند. اگر این قصه‌ها از یاد نمی‌رفت به بناهای ما جلوی چشمانمان بی‌احترامی نمی‌شد.

ایزدی گفت: امثال آقای بهشتیان انسان‌هایی هستند که وجودشان عصاره انسانیت و معرفت است و همین موضوع باعث ماندگاری آن‌ها می‌شود؛ درست در زمانی که در عصر حاضر نشانی از اخلاق نمی‌مانَد. واویلا واویلا واویلا!

ایزدی افزود: بدون شک اگر امثال آقای بهشتیان هنوز بودند این دوبیتی میر سیدعلی همدانی را تقدیم شما می‌کردند. در مکانی که روح مرحوم بهشتیان ناظر بر گفتار ما است و می‌بیند امیدوارم به دلش بنشیند که «هرکه مارایاد کرد ایزد مر او را یاد باد / هرکه ما را خار کرد از عمر برخوردار باد / هر که اندر راه ما خاری فکند از دشمنی / هر گلی از باغ وصلش بشکفد بی خار باد / در دو عالم نیست ما را با کسی گرد و غبار / هر که ما را رنجه دارد، راحتش بسیار باد»

شما نشسته‌اید که صدام هرکاری دلش بخواهد بکند!

در این برنامه همچنین سیلانی، نوه استاد بهشتیان گفت: این خانه خاطرات زیادی برای من دارد. پدربزرگ عاشق درخت و آبادی و فرهنگ بود و به موسیقی و شعر نیز علاقه بسیاری داشت و هرجمعه استاد تاج، استاد کسایی، استاد جلیل شهناز و استاد صغیراصفهانی به این خانه می‌آمدند و حاج محمود بریانی که دوست پدربزرگ بود بریانی می آورد و استاد صغیر شعر می‌خواند، استاد تاج آواز می‌خواند و استاد جلیل شهناز و استاد کسایی نیز می‌نواختند.

وی افزود: زمانی که صدام مسجد جمعه را مورد حمله قرار داد پدر بزرگ به من تلفن زد و گفت باید به اداره فرهنگ و هنر در خیابان کمال اسماعیل برویم که در آن زمان آقای بوستانی رئیس آن بود. پدر بزرگ به آقای بوستانی گفت شما نشسته‌اید که صدام هرکاری دلش بخواهد بکند؟ و بعد پدربزرگ به نامه از یونسکو استناد کرد که در آن درج شده بود که تمام کشورهای درحال جنگ حق ندارند به آثار باستانی صدمه‌ای وارد کنند. آقای بوستانی هم با پیگیری متوجه شد که چنین نامه‌ای وجود دارد و درنتیجه به صدام هم ابلاغ شد و و محل حمله را تغییر داد.

سیلانی گفت: پدربزرگ علاقه شدیدی به درختکاری داشت و به شهرداری پیشنهاد داد که برای درخت‌ها پلاک ایجادکنند و ازاین رو درختان در شهرداری شناسنامه دارد؛ حتی با نظر پدربزرگ و از دروازه شیراز تا سی‌وسه پل درختکاری شد که متأسفانه با ایجاد مترو ازبین رفتند؛ ضمن اینکه بسیاری از خیابان‌ها و کوچه‌های اصفهان توسط پدربزرگ نام‌گذاری شدند.

ماشین‌ها اول باید از روی من عبور کنند

همچنین آزاده حریری، عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان اظهار کرد: امروز فرصتی حاصل شد تا در این خانه تاریخی ارزشمند گردهم آمده و درباره زنده‌یاد عباس بهشتیان و خدمات ارزنده‌ای که نسبت به میراث فرهنگی اصفهان داشتند صحبت کنیم. زنده یاد بهشتیان در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد و دوران کودکی و جوانی و کهنسالی را در این خانه تاریخی زندگی کرد.

وی ادامه داد: براساس اسناد تاریخی، این خانه در چهار نسل پی در پی در اختیار خانواده بهشتیان بوده است. این خانواده در دوران قاجار لقب عصار داشتند و اجداد این خانواده با نام ابوالقاسم عصار و محمدحسن عصار نامیده می‌شدند و علت این نام‌گذاری حرفه و پیشه این خانواده بوده است. این شخصیت‌ها در اداره عصارخانه‌هایی در اصفهان مشغول بودند و در همین خانه نیز دستگاهی وجود دارد که نشان‌دهنده دانش بومی این خانواده است که ابداع‌کننده آن محمدحسن عصار (جد بزرگ عباس بهشتیان) بوده است که در همان دوره نیز پنج نمونه مشابه این دستگاه در اصفهان ساخته شد و متأسفانه یکی پس ازدیگری تخریب شده و امروز نمونه ارزشمند آن در خانه تاریخی عباس بهشتیان وجود دارد که نشان‌دهنده دانش بومی و نمونه‌ای از خانه کارگاه خاص در اصفهان است.

حریری تصریح کرد: یکی از اولویت‌های زندگی زنده یاد بهشتیان این بود که به طور مرتب به آثار تاریخی سرکشی کرده و وضعیت و آسیب‌هایی آثار تاریخی را بررسی می‌کرد و اگر متوجه می‌شد که عاملی به آثار تاریخی آسیب می‌رساند مکاتبات و نامه‌نگاری‌های خود را با سازمان‌های متولی آغاز می‌کرد و البته فقط به نامه‌نگاری اکتفا نمی‌کرد و مرحوم بهشتیان تا وقتی که آن آسیب رفع نمی‌شد آرام نمی‌گرفت. الآن وقتی به آرشیو اداره میراث فرهنگی اصفهان مراجعه می‌کنیم تعداد بیشماری از مکاتبات این شخصیت را پیدا می‌کنیم که در راستای صیانت از آثار تاریخی ارائه کردند و جا دارد در یکی از فضاهای خانه مرحوم بهشتیان به‌صورت الکترونیک این آرشیو را به آیندگان انتقال دهیم.

این کارشناس مرمت آثار تاریخی افزود: مرحوم بهشتیان پیشگام شناسایی بسیاری از آثار تاریخی اصفهان بوده‌اند. افرادی مانند مرحوم هنرفر همیشه مرحوم بهشتیان را در کنار خود داشتند. بسیاری از ارزش‌های آثاری مانند کبوترخانه‌ها و عصارخانه اصفهان، بازار و سراها و و تیمچه‌های اصفهان در دست‌نوشته‌های مرحوم بهشتیان عیان است.

حریری گفت: یکی از خاطره‌هایی که در ذهن بسیاری از شهروندان اصفهان حک شده تلاش مرحوم بهشتیان درخصوص جلوگیری از عبور ماشین‌های سنگین از روی پل‌های تاریخی بوده است، یکی از معضلات بزرگ اصفهان در دهه ۳۰ و ۴۰ این بود که ماشین‌های سنگین از روی پل‌های تاریخی عبور می‌کردند و این موضوع آسیب‌های جدی و جبران ناپذیری به این پل‌ها وارد می‌کرد. کاری که عباس بهشتیان در تاریخ بیست‌ویکم آذر ماه ۱۳۴۵ انجام دادند این بود که به مناسبت روز ارتش قراربود یک مانور نظامی انجام شود و تعداد بسیاری ماشین سنگین از روی سی‌وسه پل عبور کند. مرحوم بهشتیان به شکل نمادین درمقابل این پل قرار می‌گیرند و می‌گویند «اگر قرار است ماشینی عبور کند اول باید از روی من عبور کند» و همین موضوع باعث شد که ماشین‌های سنگین مسیر خود را تغییر دهند و از روی سی‌وسه پل عبور کنند. این موضوع بازتاب بسیاری داشت و شخصیتی نظامی به نام آقای بهارمست مسئول رسیدگی به این پرونده می‌شود و وقتی او با عباس بهشتیان مصاحبه می‌کند و میهن‌پرستی او بر این مأمور نظامی عیان می‌شود در پاسخ به مافوق خود می‌نویسد که «اگر ایران چند نمونه مانند بهشتیان را داشت حدود ایران تا مرزهای ازدست رفته قفقاز گسترش پیدا می کرد و وضعیت کشور بسیار پیشرفته‌ر بود.» این حرکت مرحوم بهشتیان باعث شد که پل‌های دیگری روی زاینده رود ساخته شود و حرکت ماشین روی پل‌های تاریخی متوقف شود.

حریری گفت: از اولویت‌های دیگر مرحوم بهشتیان رسیدگی به وضعیت درختان اصفهان بود. او در دوران حیات خود به درختکاری بسیار علاقه داشت و به موضوع نگهداری از درختان محورهای تاریخی و فرهنگی اصفهان حساس بود، به گونه‌ای که قطع شاخه‌ای از درخت مانند قطع بخشی از وجودش بود.

کد خبر 560015

منبع: ایمنا

کلیدواژه: علیرضا ایزدی ميراث فرهنگي شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق راویان قصه میراث فرهنگی خانه تاریخی آثار تاریخی ماشین ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۵۳۱۸۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت دختران حاج قاسم از اصفهان تا خانه پدری

ما دختران و مادران اصفهانی برای این انقلاب و سردمدارانش می‌خواهیم غوغا به پا کنیم، می‌خواهیم به دشمنان بگوییم که از شهادت هراس نداریم و برای رسیدن به آن هرکاری می‌کنیم؛ بهتر است این‌طور بگویم که به کرمان رفتیم تا به دشمنان ثابت کنیم امنیت کشور ما با کارهای شما به خطر نمی‌افتد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، ما دختران و مادران اصفهانی برای این انقلاب و سردمدارانش می‌خواهیم غوغا به پا کنیم، می‌خواهیم به دشمنان بگوییم که از شهادت هراس نداریم و برای رسیدن به آن هرکاری می‌کنیم؛ بهتر است این‌طور بگویم که به کرمان رفتیم تا به دشمنان ثابت کنیم امنیت کشور ما با دو تا بمب به خطر نمی‌افتد؛ تا زمانی که ما نوجوانان و جوانان به همراه مادران غیورمان در میدان هستیم، نمی‌گذاریم به وجبی از این خاک نگاهی چپ بیفتد.

زیارت کرمان پر از برکت و همراه با خاطرات خوش معنوی و زمانی برای همدلی است؛ در این هنگام آموختم که جز گفتن شکر در مواقع سختی چیزی بر زبانم جاری نباشد چراکه ما دختران حاج قاسم و پای کار این مکتب هستیم؛ سفرمان را از بهشت روی زمین اصفهان یعنی گلستان شهدا آغاز کردیم؛ ساعاتی پیش از حرکت همه با کوله پشتی‌های سبک اربعینی یکی یکی در خیمه جمع شدیم، بر سر مزار شهدای عزیزمان شهید زاهدی، خرازی، کاظمی و هم رزمانشان رفتیم و اذن رفتن خواستیم.

ساعت موعد فرا رسید و به سوی مقصد راهی شدیم؛ در طی مسیر با سربندهای یازهرا (س)، لبیک یا خامنه‌ای، یا علی‌اصغر و عکس‌هایی از شهیدان خرازی، همت، زین‌الدین، کاظمی و… را به شیشه اتوبوس زدیم تا وجود آن‌ها را کنار خودمان و در طول مسیر حس کنیم؛ کتاب می‌خواندیم، با همسفری‌ها درمورد شهدا، مکتب حاج قاسم، آرمان کشور و مواردی مختلفی صحبت می‌کردیم و سعی داشتیم بهتر به معنویات خود بپردازیم.

پنجشنبه صبح برای اقامه نماز جماعت بیدار شدیم، عجب صحنه‌ای بود و چه جمعیتی از استان اصفهان آمده بود، بیش از چهل اتوبوس و این لحظات آماده می‌شدیم برای آن اجتماع پرشور؛ چفیه‌ها را سر می‌کردیم و یکی یکی با نظم خاصی کنار هم و پشت‌سر هم می‌نشستیم. خادمان پرچم‌هایی با شعار «فلسطین کلید رمزآلود فرج است» و عکس زیبا حاج قاسم را به دست‌مان می‌دادند تا در مراسم با افتخار آن را دست گرفته و بالا ببریم.

همه جمع شدیم و معرکه بزرگ و حماسی مادر دختری در مصلی کرمان طنین گرفت؛ همه باهم یک صدا شعار می‌دادیم و می‌گفتیم: «حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست، وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد و…» عجب صحنه‌ای بود، چقدر دلنشین و پرغرور بود؛ آری باید بگویم که مردم و زنان میهن من چنین دلاوران غیوری هستند که همچون زینب کبری نمی‌گذارند علم این امت و ملت زمین بماند و خود به دل معرکه می‌زنند.

آرام آرم باید برای رفتن به بیت آماده می‌شدیم؛ بار خود را سبک کردیم، برای بغل دستی خود به یاد شهدا و با مداحی «حسین حسین میگیم می‌رویم کربلا» سربند برای هم بستیم، علم یا زهرا، یا مهدی و… را به دست گرفتیم، مداحی در باند پخش شد و پیاده‌روی ما از مصلی تا بیت آغاز شد؛ عجب قاب دشمن سوزی بود، عجب اتحادی بین‌مان موج می‌زد؛ چه مسیری را طی کردیم تا رسیدیم به بیت؛ آسمان اشک شوق می‌ریخت، خیابان‌ها بوی خاک و گل گرفته بودند، جمعیت دو هزار نفره ما ازدحامی را به وجود آورده بود که جای سوزن انداختن نداشت...

به بیت‌الزهرا (س) رسیدیم، جایی که حاج قاسم آن را به عشق حضرت فاطمه ساخت و در آن برای پرورش امت و اسلام، مراسم و فعالیت‌های مختلفی را انجام می‌داد؛ چه جایی بود، چه معنویتی داشت، چه حس و حالی در آن نهفته بود، گویا به چند مکان به طور هم‌زمان سفر کرده بودم… از گلیم پهن شده آبی رنگ زیبا که وصف حال دیدارهای رهبری را داشت گرفته تا فرش حرم امام حسین، حضرت زینب و ضریح قدیمی حضرت رقیه که اطراف تابوت حاج قاسم، همرزمش و شهید گمنام قرار گرفته بود.

پس از گذشت ساعاتی در این بیت نورانی، نوبت به نقطه متفاوت سفر می‌رسد؛ قرارمان ساعت عاشقی ۱:۲۰ در گلزار شهدای کرمان بود؛ همه اتوبوس‌ها آرام آرام رسیدیم که در بدو ورود توفیق دیدار شهید گمنام ۱۹ ساله نصیب‌مان شد؛ چه مهمانی‌ای بود آن شب… جوانی گمنام و هم سن و سال ما به استقبالمان آمده بود و چه لحظه‌ای از این زیباتر؟!ته دلم می‌گفتم «حاجی خوب بلده از دختراش استقبال کنه! شکلات، شیرینی پنجره‌ای، کیک، چایی و…؛ الحمدلله که چنین پدری دلسوز و مهربانی داریم.»

در بین برنامه‌ها یادی کردیم از دختر کوچولویی که به گلزار شهدا رفته بود تا شکلات پخش کند و برای سردار هم شکلات برد و سردار شکلات را با دستان خود در دهان نگین گذاشت؛ آری آن شب نگین هم میزبان ما بود و چقدر گریه کردیم با گریه‌هایش و چه خاطراتی مرور شد...

دقایقی بر سر مزار رفتیم و خوب درد و دل این روزهایمان را برای حاجی گفتیم، عاقبت بخیری خواستیم، توفیق شهادت و…. پس از زیارت مزار او، نوبت به زائرانش رسید و همه ما به‌دنبال مزار دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی می‌گشتیم؛ مزاری که خیلی بزرگ نبود، حوالی قد و قواره یک دختر نحیف ۱.۵، ۲ ساله؛ چه صحنه‌ای بود، چقدر دردناک بود، فکر من پیش آن مردی بود که کل خانواده‌اش را در یک روز از دست داده و در آن لحظات ما بودیم که با دلی جا مانده در گلزار شهدا کرمان راه افتادیم و به اصفهان آمدیم…

کد خبر 750958

دیگر خبرها

  • ببینید | همه حسرت زندگی مرا می‌خورند اما نمی‌دانند من و خانواده‌ام چقدر سخت تلاش می‌کنیم
  • ببینید | همه حسرت زندگی مرا می خورند اما نمی دانند من و خانواده ام چقدر سخت تلاش می کنیم
  • آموزش راویان دفاع مقدس در استان مرکزی
  • وضعیت ناگوار یک بازار تاریخی در نصف‌جهان/از ویراژ شبانه‌روزی موتورسیکلت‌ها تا سدمعبرهای مغازه‌داران
  • شرایط حفاظت از اسناد تاریخی در خانه‌ها مناسب نیست
  • «بزرگداشت مریم میرزاخانی» اصفهان برگزار می‌شود
  • همکاری شهرداری با احیاگران خانه‌های تاریخی محله امامزاده یحیی
  • گروسی کنار پل خواجو+ فیلم
  • بازدید بیش از ۲٠ هزار گردشگر از اماکن تاریخی شهرداری کاشان
  • روایت دختران حاج قاسم از اصفهان تا خانه پدری